کلید واژه: "تفاوت زنان"

بانوان نمونه اسلام

ما انسانها همه از مخلوقات خداوند هستیم ،تفاوتهایی با هم داریم ، تفاوتهای  میان زنان و مردان است که مسلم و روشن است ،عده ای از افراد تفاوتهای میان زن و مرد را بزرگ کرده و گروهی آنها را بر ضد زن و گروهی به نفع زنان تفسیر کرده اند اما نکته مهم این است ،خداوندی که خالق زن و مرد است تفاوتهای میان آنان را بر حسب حکمت قرارداده است .زن منبع عاطفه و احساس و آرامش و مرد تکیه گاهی محکم و صبور اما با وجود اینها خداوند متعال در( سوره حجرات آیه 13) می فرمایند:(گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست )پس ما به نظریه هایی که غربیان می دهند و می خواهند با آن نظرات ،کانون خانواده ها را با زن سالاری و یا مرد سالاری از هم بپاشند اهمیتی نمی دهیم و می دانیم که زنان و مردان را خداوند انسان آفریده است   و تقوا را پیشه‌ی خود در زندگی می کنیم مانند بانوهایی که با این روش توانستند نمونه شوند .در قرآن كريم از زنانى چون حواعليها السلام، ساره و هاجر همسران ابراهيم ‏عليه السلام، دختران شعيب‏ عليه السلام،همسر زكرياعليه السلام، مادر مريم‏ عليها السلام، بلقيس، همسر ايوب‏ عليه السلام، مادر و خواهر موس عليه السلام، آسيه همسر فرعون،حضرت مريم ‏عليها السلام، حضرت خديجه‏ عليها السلام، و فاطمه زهراعليها السلام به نيكويى ياد شده است كه از بعضى به طور صريح وبعضى به طور غير صريح ، یاد شده است .ما گذرى می کنیم به اوصاف واعمال نيك برخى از اين زنان كه صراحتاً به عنوان نمونه مطرح شده و يا مورد تمجيد خداوند قرار گرفته است زنانى كه با ايمان و عمل صالح خويش، چون ستارگانى پر فروغ، زينت‏بخش آسمان تاريخ انسان گشته‏ اند.

1. آسيه، مظهر ايمان و استقامت

آسيه دختر مزاحم با اينكه در حريم كفر به سر می برد و همسر فرعونى بود كه دعوى »انا ربكم الاعلى«(نازعات / 24.)داشت، اما نور ايمان در قلبش تلألؤ يافت و بنابر قولى، آن گاه كه معجزه عصاى حضرت موسى ‏عليه السلام و پيروزى او را بر ساحران فرعون ديد، ايمان آورد و چون ايمانش براى فرعون آشكار شد و همسر ظلم پيشه ‏اش او را ازچنين ايمانى بر حذر داشت، امتناع كرد و بر عقيده ‏اش پافشارى نمود تا اينكه به دستور فرعون، دست و پاى اورا در ميان آفتاب به ميخ كشيدند و سنگ بزرگى را بر روى سينه او گذاشتند. و او در آن شرايط سخت وطاقت ‏فرسا كه به استقبال مرگ مى‏ رفت، تنها با خداى خود به راز و نياز پرداخت و قرب پروردگار و بی‏زارى ازدشمنان الهى را درخواست نمود:( ر. ك: مجمع البيان، ج 5، ص317) «و ضرب الله مثلاً للذين آمنوا امرأت فرعون اذ قالت رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة و نجنى من فرعون وعمله و نجنى من القوم الظالمين»؛( تحريم / 11.) »و خداوند براى كسانى كه ايمان آوردند، به همسر فرعون مثل زده است،در آن هنگام كه گفت: پروردگارا! خانه ‏اى براى من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده ومرا از گروه ستمگران رهايى بخش!»

بدين ترتيب، حضرت آسيه با دعايى كه در واپسين لحظات عمرش بيان كرد، به همه مؤمنان راستين درس‏ استقامت در راه حق‏ طلبى و وارستگى از تمامى تمتعات و لذات ناپايدار دنيايى داده است؛ چراكه با وجودامكانات خوب زندگى پر از ناز و نعمت در قصر فرعون، به قرب الهى دل بست و به غيب ايمان آورد و در برابرچنين ايمانى تا مرز شهادت ايستادگى نمود. و اين‏گونه شايسته جايگاه رفيع بهشت و نعمت عظيم پروردگارگشت و به بيان رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله در زمره با فضيلت‏ ترين زنان بهشتى قرار گرفت؛ آنجا كه فرمود: «برترين زنان اهل‏ بهشت، چهار نفرند: خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمدصلى الله عليه وآله، مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم‏ همسر فرعون.«(بحارالانوار، ج 8، ص 178، ح 133)

2. مريم‏ عليها السلام نماد ايمان و طهارت

مريم عذراءعليها السلام مادر حضرت مسيح ‏عليه السلام، ديگر بانويى است كه در قرآن كريم براى مؤمنان به عنوان الگو ونمونه در ايمان، صداقت، پاكدامنى و عبوديت معرفى شده است. پدرش »عمران« از پيامبران الهى و از نسل‏ ابراهيم خليل‏ عليه السلام بود(تحف العقول، ص 404.) كه پيش از تولد مريم ‏عليها السلام از دنيا رحلت نمود و مادرش «حنّه» زنى مؤمن و پاكدامن بودكه داستان نذر و نياز و دعاى خالصانه‏ اش در آيات 35 و 36 سوره آل عمران، نشانگر ايمان و اعتقاد راستين اومی‏باشد. 

حضرت مريم‏ عليها السلام در كانون چنين خانواده ‏اى كه سرشار از معنويت و ايمان بود، مراتب رشد و تعالى را به ‏بيان «و انبتها نباتاً حسناً»؛( آل عمران / 37) »و به طرز شايسته ‏اى (خداوند نهال وجود )او را رويانيد.« طى نمود و تحت‏ سرپرستى زكرياى نبى‏ عليه السلام به مقام اصطفاء و طهارت دست يافت: «و اذ قالت الملائكة يا مريم ان الله اصطفاك وطهرك واصطفاك على نساء العالمين»؛( آل عمران، 42) »و (به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خداوند تو رابرگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است.»

اگر چه «اصطفاء» از ماده «صفو»به معناى برگزيدن صاف و خالص هر چيز است،(لسان العرب، ج 14، ص 462) اما همچنان كه علامه‏ طباطبايى فرموده، اصطفاء اول به معنى تقبل عبادت خداى تعالى از سوى مريم ‏عليها السلام و تسليم او در برابر اين ‏خطاب است: «يا مريم اقنتى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين»؛(آل عمران / 43) »(فرشتگان گفتند:)اى مريم! براى‏ پروردگار خود خضوع كن و سجده به جا آور و با ركوع كنندگان ركوع كن!« و اصطفاى دوم به معنى تقدم و برترى‏ آن جناب بر ساير زنان مى‏باشد.(الميزان، ج 3، ص 204. البته ناگفته نماند كه فضل و برترى مريم عذراءعليها السلام بر زنان دنيا با آنچه در حق سيده زنان عالم، فاطمه ‏زهراعليها السلام بيان شده، منافات ندارد؛ زيرا به فرموده رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله، حضرت مريم‏ عليها السلام سرور بانوان عالم در زمان‏ خود بود، در حالى كه حضرت فاطمه‏ عليها السلام سرور زنان جهان در همه زمانهاست: »اما مريم كانت سيدة نساءزمانها، اما فاطمة فهى سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين.«( تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 36.)

ايمان، اخلاص و عبوديت مريم ‏عليها السلام به گونه ‏اى بود كه در عنفوان جوانى در محراب عبادت پر شور و حال ‏خويش از طعام روح‏بخش بهشتى برخوردار گرديد و آن چنان اين شايستگى مريم ‏عليها السلام در وجود مربى و كفيل ‏الهى‏ اش، زكرياى نبى‏ عليه السلام تأثير گذاشت كه قلب آن پيامبر، سرشار از اميد گشت و در آرزوى داشتن فرزندى با‏ تقوا و طهارت پيشه همچون مريم ‏عليها السلام در محضر ربوبى دست به دعا برداشته، در فصل پيرى فرزندى پاكيزه وشايسته از خداوند درخواست نمود.( آل عمران / 38)

بنابراين، اگر قرآن كريم در آيه ‏اى از مريم ‏عليها السلام و فرزندش عيسى‏ عليه السلام به عنوان آيه و نشانه عظمت و قدرت ‏پروردگار ياد مى ‏كند كه «و جعلنا ابن مريم و امه آية»؛( مؤمنون / 50.) بدان جهت است كه آن صديقه با حفظ طهارت وپاكدامنى، و ايمان و صداقت قلبى، بدون داشتن همسر، به نفخه روح الهى صاحب فرزندى شد كه از پيامبران ‏اولواالعزم گرديد؛ چنان كه مى‏فرمايد:

«و مريم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدقت بكلمات ربها و كتبه و كانت من‏القانتين»؛(تحريم / 12.) «و همچنين خداوند براى مؤمنان به مريم دختر عمران مثال زده كه دامان خود را پاك ‏نگه‏داشت و ما از روح خود در او دميديم. او كلمات پروردگار وكتابهايش را تصديق كرد و از مطيعان فرمان خدابود.»

3. حواعليها السلام جلوه ‏اى از ادب در توبه

آنچه در حكايت آدم و حوّاعليهما السلام جلوه‏اى ويژه دارد و مى‏تواند براى همه مؤمنان درس ‏آموز باشد، ادب توبه وانابه حواعليها السلام به همراه همسرش آدم‏ عليه السلام است. آنان بر خلاف ابليس كه با سرپيچى از فرمان الهى بر آدم‏ عليه السلام‏ سجده نكرد و سپس خطايش را با بيان «فبما اغويتنى»( اعراف / 16) به خداوند نسبت داد، در نهايت تضرع و التماس،خطايشان را در چشيدن از شجره ممنوعه، متوجه خود دانستند و ظلم به نفس برشمردند: «قالا ربنا ظلمناانفسنا»( اعراف / 23) و نيز نگفتند: پروردگارا! ما را ببخشاى! بلكه عرضه داشتند: اگر ما را نيامرزى و رحمت خود را شامل ‏حال ما نكنى، پيوسته از زيانكاران خواهيم بود: «و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين».( اعراف / 16)

4. مادر موسى‏ عليها السلام جلوه ايمان و تسليم

مادر حضرت موسى‏ عليها السلام كه به تصريح قرآن كريم، مورد وحى الهى )الهام( قرار گرفته و بر ايمان و آرامش قلبى ‏او به امداد ربوبى تأكيد شده، يكى از زنان نمونه قرآنى است كه مى‏ تواند الگوى اطاعت و تسليم در برابر فرمان ‏الهى باشد.
آن گاه كه حكومت فرعونى به دنبال خواب فرعون و احساس خطر او از سوى بنى اسرائيل، برنامه‏ گسترده ‏اى را براى كشتن نوزادان پسر از بنى اسراعيل به اجرا گذاشته و حتى به قابله ‏ها نيز دستور مراقبت از زنان‏باردار را داده و در نتيجه، هزاران نوزاد را قربانى كرده بود( ر. ك: تفسير نمونه، ج 16، صص 30 - 15. )، حضرت موسى ‏عليه السلام پا به عرصه هستى نهاد و با تولدخويش، دنيايى از دلشوره و نگرانى را در وجود مادر افكند، اما در اين هنگام، يك الهام غيبى، آرامش و اطمينان ‏قلبى را به او باز گرداند؛ الهامى كه مشتمل بود بر: 

1. نوزادت را شير ده: «ان ارضعيه» و چون بر جان او ترسيدى، وى را در دريا )نيل( بيفكن: «فاذا خفت‏عليه فالقيه فى اليم»؛ 2. ترس به دل راه مده و غمگين مباش: «و لا تخافى و لا تحزنى»؛ 3. ما طفل را به تو بازمى‏ گردانيم: «انا رادّوه اليك» و او را از رسولان و پيامبران قرار مى‏ دهيم: «و جاعلوه من المرسلين».(ر. ك: تفسير نمونه، ج 16، صص 7) البته اين به مشيت الهى بود كه مادر بر خلاف غريزه و عاطفه مادرى، دل به فرمان خداوند دهد و تسليم‏ خواست و اراده پروردگار شود كه «ان كادت لتبدى به لولا ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين»؛( ر. ك: تفسير نمونه، ج 16، صص 10 )«اگر قلب اورا به وسيله ايمان و اميد محكم نكرده بوديم، نزديك بود مطلب را افشا كند.»

و اين گونه در پرتو ايمان و اطاعت مادر، حضرت موسى ‏عليه السلام جان سالم به در برد و به تقدير الهى زمينه رشد ونمو او در كاخ فرعون فراهم آمد، در حالى كه به فرموده امام باقرعليه السلام، پس از سه روز خداوند نوزاد را به آغوش ‏مادرش باز گرداند(تفسير قمى، ج 2، ص 135) تا به عنوان دايه طفل، او را مراقبت كند و شير دهد.

5. ملكه سبأ نمونه هوش و درايت

بلقيس، نمونه قرآنى زنانى است كه با تدبير هوشمندانه و ژرف‏ انديشى، پيروى از آيين حق را انتخاب ‏مى‏كنند و زمينه هدايت و سعادت ملتى را فراهم مى‏سازند.
وى ملكه سرزمين سبأ (يمن) بود و بر قومى مشرك و خورشيد پرست حكمرانى مى ‏كرد، كه با تهديد پادشاه‏ بنى اسرائيل، حضرت سليمان ‏عليه السلام، رو به رو شد و حكومت و مملكت خويش را در خطر ديد. از اين رو، بااشراف و بزرگان دربار خويش به مشورت نشست و از آنان نظرخواهى نمود. «اشراف گفتند: ما داراى نيروى‏ كافى و قدرت جنگى فراوان هستيم، ولى تصميم نهايى با توست، بنگر كه چه دستورى مى ‏دهى.»(نمل / 33. ) با اين ‏وجود، بلقيس جنگ را به صلاح نديد و بسيار حسابگرانه عمل كرد و گفت: «هديه گرانبهايى براى آنان‏ مى ‏فرستم تا ببينم فرستادگان من چه خبر مى‏آورند.»(نمل /35) 

برخورد زاهدانه حضرت سليمان ‏عليه السلام با فرستادگان بلقيس و تهديد دوباره به لشكركشى و جنگ در صورت‏ عدم تسليم آنها در برابر حق، فطرت سليم بلقيس را از خواب غفلت بيدار نمود و وى رنج سفر را بر خود هموارساخت و به ديدار سليمان شتافت و هر چند در بارگاه آن حضرت، معجزه ظهور تخت سلطنتش را كه پيش ازآن در سرزمين سبأ بود به عيان ديد، اما نشان داد كه نياز به ديدن چنين معجزاتى ندارد و از روى آگاهى وشناخت، تسليم آيين حق شده است كه بيان نمود: «اوتينا العلم من قبلها و كنا مسلمين«؛(نمل / 42 ) »ما پيش از اين همآگاه بوديم و اسلام آورده بوديم.» و همچنين در پيشگاه الهى عرضه داشت: «پروردگارا! من به خود ستم كردم واينك به همراه سليمان براى خداوندى كه پروردگار عالميان است، اسلام آوردم.»(نمل / 44) 

و بدين ترتيب، بلقيس با حسن تدبير و رفتار هوشمندانه توانست ضمن نجات مملكتش از خطر جنگ وخونريزى با زندگى تاريك و آميخته به شرك گذشته خود وداع گويد و حياتش را مملو از نور ايمان و يقين سازد ودر پرتو هدايتگرى حضرت سليمان ‏عليه السلام در طريق حق به سوى سعادت و بهروزى گام بردارد.

6. دختران شعيب، نماد حيا و عفت

در جريان هجرت حضرت موسى‏عليه السلام از مصر به سوى شهر مدين در ايام جوانى، قرآن كريم از دو دخترى‏سخن مى‏ گويد كه به خاطر سالخوردگى پدر پيرشان مجبور بودند خودشان گوسفندان را از آب چاه مدين‏ سيراب نمايند؛ اما تا زمانى كه مردم در كنار چاه در حال آب دادن به چارپايانشان بودند، به سبب حيا و عفتى كه ‏در وجودشان قرار داشت، در گوشه ‏اى به انتظار مى‏ ماندند؛ چنان كه وقتى موسى‏ عليه السلام به نزد آنان رفت و علت‏ دورى گزيدن ايشان را جويا شد، در جواب گفتند: «لا نسقى حتى يصدر الرعاء»؛( قصص / 23) »ما گوسفندان خود راسيراب نمى‏ كنيم تا چوپانان همگى حيوانات خود را آب دهند وخارج شوند.»

آن گاه حضرت موسى ‏عليه السلام با روحيه جوانمردى با آنكه خسته و گرسنه از سفر طولانى ‏اش بود، به پيش رفته واز چاه آب كشيده، گوسفندان آن دو را سيراب نمود و سپس به زير سايه ديوارى پناه برد. آن دو دختر با ايمان وعفيف كه در حريم پاك و بهشتى پدرى چون شعيب نبى‏ عليه السلام پرورش يافته بودند، به خانه برگشته، ماجرا را براى ‏پدر تعريف كردند و به توصيه حضرت شعيب‏ عليه السلام يكى از دختران به نزد موسى ‏عليه السلام بازگشت تا دعوت پدر رابراى ديدار و گرفتن مزد سيراب كردن گوسفندان ابلاغ نمايد. 
در اين صحنه نيز قرآن كريم به صفت حياى آن بانو تأكيد مى‏ ورزد و مى ‏فرمايد: «فجاءته احداهما تمشى ‏على استحياء»؛(قصص / 25) »ناگهان يكى از آن دو دختر به سراغ او آمد، در حالى كه با نهايت حيا گام برمى ‏داشت.« واين به فرموده رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله همان دختر بزرگ‏تر، يعنى صفورا بود كه بعدها به همسرى حضرت موسى ‏عليه السلام درآمد.(ر. ك: بحارالانوار، ج 43، ص 32. ) بنابراين، صفورا و خواهرش از بهترين نمونه‏ ها و الگوهاى قرآنى در زمينه حيا و عفت هستند كه‏ به ره‏مندى ايشان از اين صفت، نشان دهنده ايمان عميق آنان مى ‏باشد؛ چرا كه به بيان امام صادق ‏عليه السلام كسى كه ‏فاقد حيا باشد، از داشتن نعمت ايمان بى‏ نصيب است: «لا ايمان لمن لا حياء له.»(وسائل الشيعه، ج 12، ص 166.) 

سخن آخر اينكه هر يك از نمونه‏ هاى با فضيلت قرآنى، نمونه براى همه انسانهاى تشنه كمال اعم از زن و مردمى ‏باشند و اين دو نوع، از لحاظ نيل به مقامات عاليه انسانى يكسان ‏اند. از اين رو، اگر در كتاب آسمانى مامسلمانان، پيامبر خاتم‏ صلى الله عليه وآله( احزاب / 21) و همچنين ابراهيم خليل‏ عليه السلام به همراه يارانش(ممتحنه / 4 و 6) به عنوان اسوه و الگو براى كسانى‏ مطرح ‏اند كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند، از آسيه همسر فرعون و مريم دختر عمران ‏عليها السلام نيزصراحتاً به عنوان نمونه براى مردم مؤمن ياد شده و زنان نمونه ديگرى نيز مورد ستايش و تمجيد قرآن قرارگرفته‏ اند كه همگى در دو ويژگى «ايمان و عمل صالح »با هم مشترك هستند و مى ‏توانند الگو و اسوه براى‏ همگان باشند و اين خود نشان از توجه خاص دين اسلام به مقام و منزلت زن و نقش ويژه وى در اجتماع بشرى‏ و در طريق فلاح و رستگارى دارد.