بانوان نمونه اسلام

ما انسانها همه از مخلوقات خداوند هستیم ،تفاوتهایی با هم داریم ، تفاوتهای  میان زنان و مردان است که مسلم و روشن است ،عده ای از افراد تفاوتهای میان زن و مرد را بزرگ کرده و گروهی آنها را بر ضد زن و گروهی به نفع زنان تفسیر کرده اند اما نکته مهم این است ،خداوندی که خالق زن و مرد است تفاوتهای میان آنان را بر حسب حکمت قرارداده است .زن منبع عاطفه و احساس و آرامش و مرد تکیه گاهی محکم و صبور اما با وجود اینها خداوند متعال در( سوره حجرات آیه 13) می فرمایند:(گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست )پس ما به نظریه هایی که غربیان می دهند و می خواهند با آن نظرات ،کانون خانواده ها را با زن سالاری و یا مرد سالاری از هم بپاشند اهمیتی نمی دهیم و می دانیم که زنان و مردان را خداوند انسان آفریده است   و تقوا را پیشه‌ی خود در زندگی می کنیم مانند بانوهایی که با این روش توانستند نمونه شوند .در قرآن كريم از زنانى چون حواعليها السلام، ساره و هاجر همسران ابراهيم ‏عليه السلام، دختران شعيب‏ عليه السلام،همسر زكرياعليه السلام، مادر مريم‏ عليها السلام، بلقيس، همسر ايوب‏ عليه السلام، مادر و خواهر موس عليه السلام، آسيه همسر فرعون،حضرت مريم ‏عليها السلام، حضرت خديجه‏ عليها السلام، و فاطمه زهراعليها السلام به نيكويى ياد شده است كه از بعضى به طور صريح وبعضى به طور غير صريح ، یاد شده است .ما گذرى می کنیم به اوصاف واعمال نيك برخى از اين زنان كه صراحتاً به عنوان نمونه مطرح شده و يا مورد تمجيد خداوند قرار گرفته است زنانى كه با ايمان و عمل صالح خويش، چون ستارگانى پر فروغ، زينت‏بخش آسمان تاريخ انسان گشته‏ اند.

1. آسيه، مظهر ايمان و استقامت

آسيه دختر مزاحم با اينكه در حريم كفر به سر می برد و همسر فرعونى بود كه دعوى »انا ربكم الاعلى«(نازعات / 24.)داشت، اما نور ايمان در قلبش تلألؤ يافت و بنابر قولى، آن گاه كه معجزه عصاى حضرت موسى ‏عليه السلام و پيروزى او را بر ساحران فرعون ديد، ايمان آورد و چون ايمانش براى فرعون آشكار شد و همسر ظلم پيشه ‏اش او را ازچنين ايمانى بر حذر داشت، امتناع كرد و بر عقيده ‏اش پافشارى نمود تا اينكه به دستور فرعون، دست و پاى اورا در ميان آفتاب به ميخ كشيدند و سنگ بزرگى را بر روى سينه او گذاشتند. و او در آن شرايط سخت وطاقت ‏فرسا كه به استقبال مرگ مى‏ رفت، تنها با خداى خود به راز و نياز پرداخت و قرب پروردگار و بی‏زارى ازدشمنان الهى را درخواست نمود:( ر. ك: مجمع البيان، ج 5، ص317) «و ضرب الله مثلاً للذين آمنوا امرأت فرعون اذ قالت رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة و نجنى من فرعون وعمله و نجنى من القوم الظالمين»؛( تحريم / 11.) »و خداوند براى كسانى كه ايمان آوردند، به همسر فرعون مثل زده است،در آن هنگام كه گفت: پروردگارا! خانه ‏اى براى من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده ومرا از گروه ستمگران رهايى بخش!»

بدين ترتيب، حضرت آسيه با دعايى كه در واپسين لحظات عمرش بيان كرد، به همه مؤمنان راستين درس‏ استقامت در راه حق‏ طلبى و وارستگى از تمامى تمتعات و لذات ناپايدار دنيايى داده است؛ چراكه با وجودامكانات خوب زندگى پر از ناز و نعمت در قصر فرعون، به قرب الهى دل بست و به غيب ايمان آورد و در برابرچنين ايمانى تا مرز شهادت ايستادگى نمود. و اين‏گونه شايسته جايگاه رفيع بهشت و نعمت عظيم پروردگارگشت و به بيان رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله در زمره با فضيلت‏ ترين زنان بهشتى قرار گرفت؛ آنجا كه فرمود: «برترين زنان اهل‏ بهشت، چهار نفرند: خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمدصلى الله عليه وآله، مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم‏ همسر فرعون.«(بحارالانوار، ج 8، ص 178، ح 133)

2. مريم‏ عليها السلام نماد ايمان و طهارت

مريم عذراءعليها السلام مادر حضرت مسيح ‏عليه السلام، ديگر بانويى است كه در قرآن كريم براى مؤمنان به عنوان الگو ونمونه در ايمان، صداقت، پاكدامنى و عبوديت معرفى شده است. پدرش »عمران« از پيامبران الهى و از نسل‏ ابراهيم خليل‏ عليه السلام بود(تحف العقول، ص 404.) كه پيش از تولد مريم ‏عليها السلام از دنيا رحلت نمود و مادرش «حنّه» زنى مؤمن و پاكدامن بودكه داستان نذر و نياز و دعاى خالصانه‏ اش در آيات 35 و 36 سوره آل عمران، نشانگر ايمان و اعتقاد راستين اومی‏باشد. 

حضرت مريم‏ عليها السلام در كانون چنين خانواده ‏اى كه سرشار از معنويت و ايمان بود، مراتب رشد و تعالى را به ‏بيان «و انبتها نباتاً حسناً»؛( آل عمران / 37) »و به طرز شايسته ‏اى (خداوند نهال وجود )او را رويانيد.« طى نمود و تحت‏ سرپرستى زكرياى نبى‏ عليه السلام به مقام اصطفاء و طهارت دست يافت: «و اذ قالت الملائكة يا مريم ان الله اصطفاك وطهرك واصطفاك على نساء العالمين»؛( آل عمران، 42) »و (به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خداوند تو رابرگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است.»

اگر چه «اصطفاء» از ماده «صفو»به معناى برگزيدن صاف و خالص هر چيز است،(لسان العرب، ج 14، ص 462) اما همچنان كه علامه‏ طباطبايى فرموده، اصطفاء اول به معنى تقبل عبادت خداى تعالى از سوى مريم ‏عليها السلام و تسليم او در برابر اين ‏خطاب است: «يا مريم اقنتى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين»؛(آل عمران / 43) »(فرشتگان گفتند:)اى مريم! براى‏ پروردگار خود خضوع كن و سجده به جا آور و با ركوع كنندگان ركوع كن!« و اصطفاى دوم به معنى تقدم و برترى‏ آن جناب بر ساير زنان مى‏باشد.(الميزان، ج 3، ص 204. البته ناگفته نماند كه فضل و برترى مريم عذراءعليها السلام بر زنان دنيا با آنچه در حق سيده زنان عالم، فاطمه ‏زهراعليها السلام بيان شده، منافات ندارد؛ زيرا به فرموده رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله، حضرت مريم‏ عليها السلام سرور بانوان عالم در زمان‏ خود بود، در حالى كه حضرت فاطمه‏ عليها السلام سرور زنان جهان در همه زمانهاست: »اما مريم كانت سيدة نساءزمانها، اما فاطمة فهى سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين.«( تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 36.)

ايمان، اخلاص و عبوديت مريم ‏عليها السلام به گونه ‏اى بود كه در عنفوان جوانى در محراب عبادت پر شور و حال ‏خويش از طعام روح‏بخش بهشتى برخوردار گرديد و آن چنان اين شايستگى مريم ‏عليها السلام در وجود مربى و كفيل ‏الهى‏ اش، زكرياى نبى‏ عليه السلام تأثير گذاشت كه قلب آن پيامبر، سرشار از اميد گشت و در آرزوى داشتن فرزندى با‏ تقوا و طهارت پيشه همچون مريم ‏عليها السلام در محضر ربوبى دست به دعا برداشته، در فصل پيرى فرزندى پاكيزه وشايسته از خداوند درخواست نمود.( آل عمران / 38)

بنابراين، اگر قرآن كريم در آيه ‏اى از مريم ‏عليها السلام و فرزندش عيسى‏ عليه السلام به عنوان آيه و نشانه عظمت و قدرت ‏پروردگار ياد مى ‏كند كه «و جعلنا ابن مريم و امه آية»؛( مؤمنون / 50.) بدان جهت است كه آن صديقه با حفظ طهارت وپاكدامنى، و ايمان و صداقت قلبى، بدون داشتن همسر، به نفخه روح الهى صاحب فرزندى شد كه از پيامبران ‏اولواالعزم گرديد؛ چنان كه مى‏فرمايد:

«و مريم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدقت بكلمات ربها و كتبه و كانت من‏القانتين»؛(تحريم / 12.) «و همچنين خداوند براى مؤمنان به مريم دختر عمران مثال زده كه دامان خود را پاك ‏نگه‏داشت و ما از روح خود در او دميديم. او كلمات پروردگار وكتابهايش را تصديق كرد و از مطيعان فرمان خدابود.»

3. حواعليها السلام جلوه ‏اى از ادب در توبه

آنچه در حكايت آدم و حوّاعليهما السلام جلوه‏اى ويژه دارد و مى‏تواند براى همه مؤمنان درس ‏آموز باشد، ادب توبه وانابه حواعليها السلام به همراه همسرش آدم‏ عليه السلام است. آنان بر خلاف ابليس كه با سرپيچى از فرمان الهى بر آدم‏ عليه السلام‏ سجده نكرد و سپس خطايش را با بيان «فبما اغويتنى»( اعراف / 16) به خداوند نسبت داد، در نهايت تضرع و التماس،خطايشان را در چشيدن از شجره ممنوعه، متوجه خود دانستند و ظلم به نفس برشمردند: «قالا ربنا ظلمناانفسنا»( اعراف / 23) و نيز نگفتند: پروردگارا! ما را ببخشاى! بلكه عرضه داشتند: اگر ما را نيامرزى و رحمت خود را شامل ‏حال ما نكنى، پيوسته از زيانكاران خواهيم بود: «و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين».( اعراف / 16)

4. مادر موسى‏ عليها السلام جلوه ايمان و تسليم

مادر حضرت موسى‏ عليها السلام كه به تصريح قرآن كريم، مورد وحى الهى )الهام( قرار گرفته و بر ايمان و آرامش قلبى ‏او به امداد ربوبى تأكيد شده، يكى از زنان نمونه قرآنى است كه مى‏ تواند الگوى اطاعت و تسليم در برابر فرمان ‏الهى باشد.
آن گاه كه حكومت فرعونى به دنبال خواب فرعون و احساس خطر او از سوى بنى اسرائيل، برنامه‏ گسترده ‏اى را براى كشتن نوزادان پسر از بنى اسراعيل به اجرا گذاشته و حتى به قابله ‏ها نيز دستور مراقبت از زنان‏باردار را داده و در نتيجه، هزاران نوزاد را قربانى كرده بود( ر. ك: تفسير نمونه، ج 16، صص 30 - 15. )، حضرت موسى ‏عليه السلام پا به عرصه هستى نهاد و با تولدخويش، دنيايى از دلشوره و نگرانى را در وجود مادر افكند، اما در اين هنگام، يك الهام غيبى، آرامش و اطمينان ‏قلبى را به او باز گرداند؛ الهامى كه مشتمل بود بر: 

1. نوزادت را شير ده: «ان ارضعيه» و چون بر جان او ترسيدى، وى را در دريا )نيل( بيفكن: «فاذا خفت‏عليه فالقيه فى اليم»؛ 2. ترس به دل راه مده و غمگين مباش: «و لا تخافى و لا تحزنى»؛ 3. ما طفل را به تو بازمى‏ گردانيم: «انا رادّوه اليك» و او را از رسولان و پيامبران قرار مى‏ دهيم: «و جاعلوه من المرسلين».(ر. ك: تفسير نمونه، ج 16، صص 7) البته اين به مشيت الهى بود كه مادر بر خلاف غريزه و عاطفه مادرى، دل به فرمان خداوند دهد و تسليم‏ خواست و اراده پروردگار شود كه «ان كادت لتبدى به لولا ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين»؛( ر. ك: تفسير نمونه، ج 16، صص 10 )«اگر قلب اورا به وسيله ايمان و اميد محكم نكرده بوديم، نزديك بود مطلب را افشا كند.»

و اين گونه در پرتو ايمان و اطاعت مادر، حضرت موسى ‏عليه السلام جان سالم به در برد و به تقدير الهى زمينه رشد ونمو او در كاخ فرعون فراهم آمد، در حالى كه به فرموده امام باقرعليه السلام، پس از سه روز خداوند نوزاد را به آغوش ‏مادرش باز گرداند(تفسير قمى، ج 2، ص 135) تا به عنوان دايه طفل، او را مراقبت كند و شير دهد.

5. ملكه سبأ نمونه هوش و درايت

بلقيس، نمونه قرآنى زنانى است كه با تدبير هوشمندانه و ژرف‏ انديشى، پيروى از آيين حق را انتخاب ‏مى‏كنند و زمينه هدايت و سعادت ملتى را فراهم مى‏سازند.
وى ملكه سرزمين سبأ (يمن) بود و بر قومى مشرك و خورشيد پرست حكمرانى مى ‏كرد، كه با تهديد پادشاه‏ بنى اسرائيل، حضرت سليمان ‏عليه السلام، رو به رو شد و حكومت و مملكت خويش را در خطر ديد. از اين رو، بااشراف و بزرگان دربار خويش به مشورت نشست و از آنان نظرخواهى نمود. «اشراف گفتند: ما داراى نيروى‏ كافى و قدرت جنگى فراوان هستيم، ولى تصميم نهايى با توست، بنگر كه چه دستورى مى ‏دهى.»(نمل / 33. ) با اين ‏وجود، بلقيس جنگ را به صلاح نديد و بسيار حسابگرانه عمل كرد و گفت: «هديه گرانبهايى براى آنان‏ مى ‏فرستم تا ببينم فرستادگان من چه خبر مى‏آورند.»(نمل /35) 

برخورد زاهدانه حضرت سليمان ‏عليه السلام با فرستادگان بلقيس و تهديد دوباره به لشكركشى و جنگ در صورت‏ عدم تسليم آنها در برابر حق، فطرت سليم بلقيس را از خواب غفلت بيدار نمود و وى رنج سفر را بر خود هموارساخت و به ديدار سليمان شتافت و هر چند در بارگاه آن حضرت، معجزه ظهور تخت سلطنتش را كه پيش ازآن در سرزمين سبأ بود به عيان ديد، اما نشان داد كه نياز به ديدن چنين معجزاتى ندارد و از روى آگاهى وشناخت، تسليم آيين حق شده است كه بيان نمود: «اوتينا العلم من قبلها و كنا مسلمين«؛(نمل / 42 ) »ما پيش از اين همآگاه بوديم و اسلام آورده بوديم.» و همچنين در پيشگاه الهى عرضه داشت: «پروردگارا! من به خود ستم كردم واينك به همراه سليمان براى خداوندى كه پروردگار عالميان است، اسلام آوردم.»(نمل / 44) 

و بدين ترتيب، بلقيس با حسن تدبير و رفتار هوشمندانه توانست ضمن نجات مملكتش از خطر جنگ وخونريزى با زندگى تاريك و آميخته به شرك گذشته خود وداع گويد و حياتش را مملو از نور ايمان و يقين سازد ودر پرتو هدايتگرى حضرت سليمان ‏عليه السلام در طريق حق به سوى سعادت و بهروزى گام بردارد.

6. دختران شعيب، نماد حيا و عفت

در جريان هجرت حضرت موسى‏عليه السلام از مصر به سوى شهر مدين در ايام جوانى، قرآن كريم از دو دخترى‏سخن مى‏ گويد كه به خاطر سالخوردگى پدر پيرشان مجبور بودند خودشان گوسفندان را از آب چاه مدين‏ سيراب نمايند؛ اما تا زمانى كه مردم در كنار چاه در حال آب دادن به چارپايانشان بودند، به سبب حيا و عفتى كه ‏در وجودشان قرار داشت، در گوشه ‏اى به انتظار مى‏ ماندند؛ چنان كه وقتى موسى‏ عليه السلام به نزد آنان رفت و علت‏ دورى گزيدن ايشان را جويا شد، در جواب گفتند: «لا نسقى حتى يصدر الرعاء»؛( قصص / 23) »ما گوسفندان خود راسيراب نمى‏ كنيم تا چوپانان همگى حيوانات خود را آب دهند وخارج شوند.»

آن گاه حضرت موسى ‏عليه السلام با روحيه جوانمردى با آنكه خسته و گرسنه از سفر طولانى ‏اش بود، به پيش رفته واز چاه آب كشيده، گوسفندان آن دو را سيراب نمود و سپس به زير سايه ديوارى پناه برد. آن دو دختر با ايمان وعفيف كه در حريم پاك و بهشتى پدرى چون شعيب نبى‏ عليه السلام پرورش يافته بودند، به خانه برگشته، ماجرا را براى ‏پدر تعريف كردند و به توصيه حضرت شعيب‏ عليه السلام يكى از دختران به نزد موسى ‏عليه السلام بازگشت تا دعوت پدر رابراى ديدار و گرفتن مزد سيراب كردن گوسفندان ابلاغ نمايد. 
در اين صحنه نيز قرآن كريم به صفت حياى آن بانو تأكيد مى‏ ورزد و مى ‏فرمايد: «فجاءته احداهما تمشى ‏على استحياء»؛(قصص / 25) »ناگهان يكى از آن دو دختر به سراغ او آمد، در حالى كه با نهايت حيا گام برمى ‏داشت.« واين به فرموده رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله همان دختر بزرگ‏تر، يعنى صفورا بود كه بعدها به همسرى حضرت موسى ‏عليه السلام درآمد.(ر. ك: بحارالانوار، ج 43، ص 32. ) بنابراين، صفورا و خواهرش از بهترين نمونه‏ ها و الگوهاى قرآنى در زمينه حيا و عفت هستند كه‏ به ره‏مندى ايشان از اين صفت، نشان دهنده ايمان عميق آنان مى ‏باشد؛ چرا كه به بيان امام صادق ‏عليه السلام كسى كه ‏فاقد حيا باشد، از داشتن نعمت ايمان بى‏ نصيب است: «لا ايمان لمن لا حياء له.»(وسائل الشيعه، ج 12، ص 166.) 

سخن آخر اينكه هر يك از نمونه‏ هاى با فضيلت قرآنى، نمونه براى همه انسانهاى تشنه كمال اعم از زن و مردمى ‏باشند و اين دو نوع، از لحاظ نيل به مقامات عاليه انسانى يكسان ‏اند. از اين رو، اگر در كتاب آسمانى مامسلمانان، پيامبر خاتم‏ صلى الله عليه وآله( احزاب / 21) و همچنين ابراهيم خليل‏ عليه السلام به همراه يارانش(ممتحنه / 4 و 6) به عنوان اسوه و الگو براى كسانى‏ مطرح ‏اند كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند، از آسيه همسر فرعون و مريم دختر عمران ‏عليها السلام نيزصراحتاً به عنوان نمونه براى مردم مؤمن ياد شده و زنان نمونه ديگرى نيز مورد ستايش و تمجيد قرآن قرارگرفته‏ اند كه همگى در دو ويژگى «ايمان و عمل صالح »با هم مشترك هستند و مى ‏توانند الگو و اسوه براى‏ همگان باشند و اين خود نشان از توجه خاص دين اسلام به مقام و منزلت زن و نقش ويژه وى در اجتماع بشرى‏ و در طريق فلاح و رستگارى دارد.

خودت باش

​✍?

یادت باشه در هر شرایطی که باشی

مردم برای تو حرف درمیارن

اگه قرار باشه حرف مردم روی تو تاثیر بذاره

شک‌ نکن نمیتونی زندگی کنی         

چرا فکر میکنی باید همه رو راضی نگه داری!

??

تو‌ خودت باش!

هر کس خوشش نیومد که نیومد

اصلا مهم نیست

اگه خودت رو بازیچه

دست حرف مردم بدهی!

این میشود                                  ??

نقطه ضعف تو

میشود چکشی که با آن به سرت بکوبند

و تو را اذیت کنند

چون دیگر نقطه ضعف تو را پیداکرده اند. 

??

آخرش فکر میکنی چی میشه

یک‌ من ناراحت بوجود میاد

که هم خودت و هم خانواده ات رو نابود میکنی

گاهی باید خودت رو به بیخیالی بزنی!

فشار قبر

​فشار قبر چیست

        

??????

⚜از استادالهی قمشه اي. دانشمند بزرگ اینگونه نقل شده است .

 که از ایشان سوال کردند مرگ واقعی چگونه است وفشار قبر چیست؟

آیا فشار قبر واقعیت دارد؟

استادالهی قمشه اي

????????

جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی ، در کسری از ثانیه انجام میشود . این لحظه چنان سریع اتفاق می افتد که حتی کسی که چشمانش لحظه مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمیکند . یکی از شیرین ترین تجربیات انسان دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم میباشد . یه حس سبک شدن و معلق بودن .

بعد از مرگ اولین اتفاقی که می افتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ میکند و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود . شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است . زمان  در واقع قرارداد ما انسانهاست . این ما هستیم که هر دقیقه را 60 ثانیه قرارداد میکنیم . اما زمان در واقع فراتر این تعاریف است . 

با مرور زندگی ، روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب میشود،  وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد . برخی از این وابستگی ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود ولی در این مرحله دوباره خودنمایی میکند .میزان وابستگی دنیوی برای هرکس متغیر است .

روح از بین خاطراتش وابستگی های خود را جدا میکند . این وابستگی ها هم مثبت است هم منفی . مثلا وابستگی به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب میشود . ولی به هرحال وابستگی ست . 

این وابستگی ها کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز میدارد . یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد . یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد . اگر نیروی وابستگی ها غلبه داشته باشد باعث میشود روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد . چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند . به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش میکند جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد . فشاری که به “روح” وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود در واقع همان فشار قبر است . این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمیشود . چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمیکند . پس فشار قبر در واقع فشار وابستگی هاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد . این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و میتواند از لحظه مرگ شروع گردد .

یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد .

بعد از مدتی روح متقاعد میشود که تلاش او بیهوده است و فشار قبر از بین میرود .

وابستگی ها باعث میشود که روح ، شاید سالها نتواند از این مرحله بگذرد .   بحث روح های سرگردان و سنگین بودن قبرستانها بدلیل همین وابستگی هاست . گاهی تا سالها فرد فوت شده نمیتواند وابستگی به قبر خود و جسمی که دیگر اثری از آن نیست را رها کند . 

به امید اینکه بتوانیم به درک این شعر برسیم:

 دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ …

 بگذار و بگذر

ببین و دل مبند

چشم بینداز و دل مباز

که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت …

نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده، نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده…

“صادقانه زندگی کنید”

??????

ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم. ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم…

لطفاً این متن رو دقیق بخونید چون ارزش هر کلمه معادل دنیایی فهم و شعور هست.
یاعلی مدد

علت زلزله

سوال من  درمورد این هست که مگه نمی گن خدا بد بنده خود نمی خواد و راضی به عذاب وناراحتی اونیست پس این #زلزله ها براثر چی هست مگه دست خدا نیست

#پاسخ???

???

?در این شکی نیست که زلزله به #اذن الهی و تحت نظر او در عالم صورت می گیرد .

?محمد بن سلیمان از امام صادق علیه السلام سوال کرد سبب زلزله چیست ؟

?امام علیه السلام پاسخ داد ؛

« خداوند برای رشته های زمین فرشته ای را موکل قرار داده و هرگاه بخواهد زمین را بلرزاند به آن فرشته وحی می کند که فلان رشته را حرکت بده ، پس آن فرشته رشته های زمین را خداوند امر فرموده حرکت میدهد بلافاصله زمین با اهلش به #حرکت و لرزه در می آیند »

?علل الشرایع ج2 ص556

? با توجه به این سخن در رابطه با زلزله گفتنی است ؛⬅️قرآن در آیات متعددی این حقیقت را بازگو می کند که بسیاری از مصیبت ها و بلاهای افراد ساخته دست #خودشان است ، چنان که می فرماید:

«انچه از بدی به تو می رسد از سوی خود توست»

?نسای 79

?و می فرماید:

«فساد در صحرا و دریا بخاطر کارهایی که مردم انجام داده اند آشکار شده است»

?روم41

?از یک نظر مصایبی مانند زلزله  جنبه #مجازات و بیداری برای افراد را  دارد .

?امام صادق علیه السلام  فرمود:

«بنده زمانی که گناه کند و کاری نکند که گناهش بخشیده شود خداوند او را به حزن و بیماری و #گرفتاری مبتلا می کند تا کفاره گناهانش باشد»

?امالی صدوق ص294

?امام رضا علیه السلام فرمود ؛

« هر زمان که بندگان گناهان تازه ای را ابداع کنند ، خداوند بلاهای تازه و ناشناخته ای را بر آنها #مسلط می سازد »

?الکافی ج2 ص275

?امام #صادق علیه السلام فرمود ؛

« اگر کسی سوال کند که چرا در زمین زلزله رخ می دهد به او چنین پاسخ داده می شود که زلزله و چیزهای شبیه به آن از جهت موعظه و بیداری و ترساندن مردم صورت می گیرد تا بیدار شوند و از معاصی دست بر دارند »

?بحار الانوار ج57 ص130

?البته کوتاهی های خود بشر در خسارات و تلفات ناشی از زلزله نیز بسیار موثر است . اگر خانه ها و نهادها مقاوم و #محکم  ساخته شود و اقدامات پیشگیرانه به موقع صورت گیرد و امداد رسانی با استفاده از ابزار لازم در زمان مناسب و دقیق  محقق شود ، طبیعی است که خسارات و تلفات ناشی از #زلزله بسیار کم می شود .

?پیامبر گرامی فرمود ؛

« هریک از شما وقتی کاری انجام می دهد ، آن را استوار و محکم و دقیق انجام دهد »

?میزان الحکمه ج8 ص171

?و فرمود ؛

« خداوند دوست دارد که هرگاه بنده اش کاری انجام می دهد آن را استوار و محکم گرداند »

?وسائل الشیعه ج3 ص230

بی توجهی به این تعالیم و دستورات در #ساختمان سازی و امداد رسانی ،  سبب این می شود که حادثه ای مانند زلزله بیشترین تلفات و خسارات را به بار بیاورد .

?از جهت دیگر نیز زلزله و گرفتاری ها و مصائب ناشی از آن نقش  #امتحان را برای مردمان ایفا می کند .

❤️خداوند می فرماید؛

«شما را با بدیها و خوبیها آزمایش می کنیم »

?انبیاء 35 

و می فرماید:

«آیا مردم گمان کرده اند که به حال خود رها می شوند و #آزمایش نمی شوند»

?عنکبوت 2

و می فرماید ؛

« قطعا همه شما را با چیزی از ترس و گرسنگی ، زیان مالی و جانی و کمبود میوه ها آزمایش می کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان »

?بقره 155

?امام علی علیه السلام  فرمود:

«خداوند بندگانش را با انواع شداید و گرفتاری ها آزمایش می کند»

?نهج البلاغه خطبه192

?همچنین زلزله و مصائب ناشی از آن برای برخی افراد نیز نقش ترفیع درجه آنان را بازی می کند .

?امام صادق علیه السلام  فرمود:

«شدید ترین بلاها برای انبیا است سپس کسانی که به انبیا نزدیکترند و از پی آنان می آیند سپس سایر مومنان به تناسب #ایمانشان»

?الکافی ج2 ص252

?و  #فرمود:

«بلاهای بزرگ پاداش های بزرگ را در پی دارد وخداوند هیچ گروهی را دوست نمی‌دارد مگر آنکه آنان را گرفتار میکند»

?الکافی،ج2 ص 252

?ادامه #پاسخ ???

?البته ممکن است در حوادثی مانند زلزله موجودات و افراد بی گناهی مانند کودکان نیز از بین بروند ، این سوال مطرح می شود که مگر آنان چه گناهی کرده اند که چنین گرفتار می شوند 

?پاسخ با توجه به آنچه گفته شد روشن است ، اگر انسان ها در ساختمان سازی و مانند آن نهایت دقت و کوشش را مصرف می داشتند ، طبیعی است که شاهد از بین رفتن #عزیزانشان نبودند ، بنابراین علت اصلی از بین رفتن کودکان خود انسان ها می باشند .
?از سوی دیگر گفتنی است که یکی از شاخه های توحید خداوند توحید در #مالکیت است .خداوند مالک حقیقی همه موجودات است زیرا وقتی خالق همه اشیائ او است طبعا مالک همه اشیائ نیز ذات مقدس او است.
خداوند در آیات متعددی به این حقیقت اشاره کرده است و می فرماید:

« هر چه در آسمانها و زمین است از #اوست»

?بقره116-255-284- 

?ال عمران 109- 129- 

?نسائ126- 

?حال چه مانعی دارد همان خداوندی که مالک موجودات است و حیات را به موجودات و حیوانات داده است حیات را هر زمان خودش صلاح بداند از آنان بگیرد  زیرا انان #مملوک الهی هستند و هر زمان خداوند بخواهد از طرق مختلف جان آنها و بسیاری دیگر از موجودات را می گیرد و هیچ اشکالی نیز بر خداوند وارد نمی شود زیرا خداوند در مملوکات خود تصرف می کند.

?البته این تصرف خداوند بر اساس حکمت هایی است که گاهی برای ما روشن است و گاهی روشن نیست . مثلا یکی از جنبه های آن می تواند مجازات پدر و مادر به خاطر #گناهان باشد و یا جنبه دیگر #امتحان پدر و مادر و #ترفیع درجه آنان به واسطه صبر و بردباری می تواند باشد و نیز  شاید جنبه های دیگری نیز مد نظر باشد که برای ما روشن نباشد .

گروه پاسخ به شبهات(همه دعوت هستید)?

https://telegram.me/joinchat/DqwJDUF1hiGzuFNmPxRoUQ

کانال پاسخ به شبهات?

@zdeshobehat

وبلاگ پاسخ به شبهات?

http://pasokheshobahat.kowsarblog.ir/

آیدی مدیر گروه

@Mudafan_harme_zynabym

تبادلات

@javad313313

چهارشنبه آخر ماه صفر

​یادتان باشد در 4شنبه آخر ماه صفر برای گشایش کارها و رزق و روزی فراوان و حلال سوره های(انشراح،التین،نصر، اخلاص،)هرکدام ۷ مرتبه  تا قبل از غروب آفتاب بخوانید وعزیزانتان را هم مطلع کنید التماس دعاآخرين 4شنبه ازماه صفراست

عجایب خلقت

​?بخشی از عجائب خلقت انسان?

چرا خداوند آب دهان را شیرین. و اشک چشم را شور و آب گوش را تلخ و آب بینی را خنک قرار داده است؟؟؟؟؟
جواب 

امام صادق (ع)میفرمایند:

 آب دهان شیرین است تا انسان از خوردن و آشامیدن لذت ببرد.

آب چشم شور است برای محفوظ نگه داشتن پیه چشم زیرا اگر شور نبود پیه چشم آب می شدوفایده دیگرآن ضد عفونی کردن چشم است.

اما آب گوش و رطوبتش تلخ است برای جلوگیری ورود حشرات ریزکه به خاطر تلخی نمیتوانند وارد گوش و از آنجا وارد مغز شوند.

آب بینی هم خنک است به خاطر سالم ماندن مغز سر انسان تا طیلان و جاری نشود زیرا اگر آب بینی گرم بود  باعث جاری شدن مغز به داخل بینی میگردید.

اللّه اکبر 

خدا بزرگتر است از آنچه در تصور ماست.

هنگام به دنیا آمدن در گوشمان اذان می خوانند ولی نمازی نمی خوانند!

هنگام مرگ برایمان فقط نماز میخوانند… 

بدون اذان …

 اذان هنگام تولد برای نمازی است که هنگام مرگ می خوانند… 

چقدر کوتاهست این زندگی…

 به فاصله یک اذان تا نماز .
به خیلی چیزا باید فکر کرد و عمیق شد…

قدر با هم بودن را بدانیم …

این متن تنمو لرزوند..
درموردمرگ
?آیا میدانید بعد از فوت شخص رشد موها تا چندین ماه متوقف نمیشود؟. 

آيا ميدانيد بعد از فوت تنها قسمت چپ مغز تا هفت دقیقه زنده میماند و تمام گذشته خود را بصورت یک خواب مرور میکند!…

لا حول ولا قوة إلا بالله.

ایامیدانید پس ازمرگ تنها عضوی که تا ۳ روز زنده است گوش هست به همین علت هنگام مرگ تلقیین خوانده میشود ، سبحان الله

آیامیدانیدملک الموت حضرت عزرائیل؛در شبانه روز 360بار به تو نگاه میکند؛

آیا میدانید که حضرت عزرائیل روزی۵بار وارد خانه شما میشود و به دیوار تکیه میدهد؟؟

و منتظر امر خداوند است برای قبض روحت؛پس سعی کن هنگامی که تو را تحت نظر دارد مرتکب معصیت نشوی؛در غیر این صورت چگونه با خداوند متعال تقابل خواهی کرد!

1 2 4